روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

برنامه من ! ۳۰/۸/۸۹

 بدقولی کردم شرمنده !

خواستم برنامه روزانه ام رو بذارم اما نشد ! حتی نتونستم بصورت یه فایل pdf هم بذارم !   

هدف این مرور :‌  

1- ریاضی مهندسی :  

2- ساختمان گسسته : کامل  (همه مباحث)   

3- آمار : فصل اول + تست ها  ، فصل دوم (متغیر های تصادفی تا آخر انحراف معیار)

4- محاسبات عددی  : تا آخر درونیابی

5- مدار منطقی  : طراحی مدارهای ترکیبی

6- معماری کامپیوتر  : روش های نمیاش اعداد

7- ساختمان داده ها  :بازگشتی ، hash ، پیمایش درخت ها ، مرتب سازی درجی و انتخابی

8- نظریه زبان و ماشین  : از اول تا ابتدای بستارهای منظم

9- سیستم عامل  :فرایندها و زمانبندی آن ها  

10 - مدار الکتریکی :‌فصل 1  و آپ امپ ها  

11 - هوش مصنوعی :‌ فصل 1و2و3و4 

12-طراحی الگوریتم : بازگشتی ها ، مرتب سازی درجی و حبابی و انتخابی

 

امروز 30/8/89 (وای آبان هم تموم شد )‌ 

 

صبح : ریاضی مهندسی 9-12    

عصر : ۱۴-۱۶ زبان  

 

ادامه دارد...   

پ.ن: تصمیم گرفتم اگه با مرخصی بدون حقوق ام موافقت بشه از 15 آذر تا 15 دی رو مرخصی بگیرم ! کاش بشه ....

 

برنامه مرور!

بازم اومدم !  

یه کم برنامه ریزی برای مرور طول کشید ! راستش اعتراف می کنم که وسط این همه درس گیج شده بودم ... اما امروز بالاخره موفق شدم. 

 با توجه به این که یک سری از کتاب ها و جروه هایی که خودم دارم دیجیتالی اش رو تو اینترنت پیدا کنم !!! عجب چیزیه این تکنولوژی ....  

چون من نمی تونم سر کار کتاب باز کنم به دو دلیل اول این که همکارها (نه دوستای هم اتاقم ) اونایی که برای کار میان تو اتاق و میرن زیر آبِ من رو بزنن ! دوم این که این دوستای هم اتاقم هنوز نمی دونن دوستشون شاهکار کرده و رفته انصراف داده !   

اما نکته مثبت اینه که همیشه سیستمم روشنه و کسی غیر از خودم بهش دسترسی نداره !  

نتیجه این که یه میزان زیادی از وقتم که سرکار هدر میرفت استفاده میشه و میشه براش برنامه ریزی کرد !    

سعی می کنم امشب جدول برنامه مرور هفته اول رو اینجا بذارم !  (از امروز دوشنبه ۲۴ آبان ۸۹ تا یکشنبه ۷ آذر ۸۹ !!!

 

خوب من برم سروقت درسم !‌ 

 

پ.ن : از امروز هر روز میام و گزارش درس خوندن هام رو میذارم !

مرور اول !

این روزها خیلی بداخلاق شدم ... میزان درس خواندنم کم شده ... اما هنوز هم دانشجوی خوب کلاس هام هستم .... 

با این که این روزها به وبلاگم سر نزدم و چیز تازه ای ننوشتم اما به یاد همه دوستام بودم و به همه سرزدم ...... 

خوب اول از درس ها بگم ...  

تا اینجا تقریبا همه به ۵۰ ٪ رسیده غیر از معماری کامپیوتر !  اما نیاز به مرور داره و من هنوز برای مرور قسمت های خونده برنامه ریزی نکردم اما میدونم اگه هر چه سریعتر این کار رو نکنم زحمت هام هدر میره !!!  

پس میگم مرحله بعدی برنامه ریزی برای این ۵۰٪ خونده شده است .... 

فاکتور هایی که باید برای این برنامه ریزی مشخص بشه :  

۱- مدت زمان کلی برای مرور ۵۰٪ همه درس ها !  

۲- مدت زمان لازم برای مرور هر درس !!!  

  

برنامه ریزی اصلی !! با توجه به این فاکتورها ..  

البته یه نکته ای هم که باید در نظر داشته باشم  این هست که توی این فاصله یک سری دیگه از درس ها هم با توجه به کلاس ها خونده میشه ...  

 

باید بررسی کنم که چه جوری می تونم مدیریتش کنم ...  

بعد از این که برنامه ریزی کردم حتما میام اینجا و برنامه رو میذارم ....

برنامه من !

قرار بود امروز برنامه درسی و روند درس خواندنم رو اینجا بنویسم ...  

راستش به خاطر سر کار رفتن فرصت هام خیلی کم هست برای مطالعه ... و برای ارشد کامپیوتر گرایش هوش باید۱۲+۱ ( ۱۳)  درس بخوانم !!!!  

به نظر خودم روش آهسته و پیوسته بهتره ... در واقع هم لذت می‌بری از درس خواندن و هم فشار کمتری هست ...  البته نه وقتی که سر کار میری و هر روز ۸ ساعت باید کار کنی و تازه بعدش باید درس بخوانی اما نمیذارم این مساله مانع درس خواندنم بشه و یا روحیه‌ام رو ضعیف کنه .... 

این روزها با این که تعطیلات ندارم و حتی بعد از کار استراحت هم نمی‌کنم اما روحیه‌ام خیلی بهتر شده  و انرژی ام هم بیشتره .....

تا امروز تقریبا از همه درس ها غیر از  درس «معماری کامپیوتر»  ۲۵٪ خواندم ... 

درسمیزان مطالعه شده
زبان تخصصی۲۰٪
ریاضی مهندسی۲۵٪
آمار و احتمال مهندسی۲۵ ٪
ساختمان گسسته ۵۰٪
محاسبات عددی۲۵٪
مدار منطقی۲۵٪
معماری کامپیوتر۰
ساختمان داده‌ها ۲۰٪
نظریه زبان و ماشین۲۵٪
سیستم عامل ۲۵٪
هوش مصنوعی۲۰٪
طراحی الگوریتم ۲۰٪
مدار الکتریکی۲۵٪

 

میدونم که هنوز خیلی مونده اما دارم سعی می‌کنم درس خواندنم رو مدیریت کنم ...  

فردا!

یکی شاکی شده چرا برنامه درسی ات رو نذاشتی !!! فردا حتما میذارم قول ....

کلاس کنکور !!!!

باورم نمیشه این منم که دارم میرم کلاس برای کنکور !!! اولین باره اما تجربه جالبی هست به خصوص این که می‌بینی با این که این همه از درس های دانشگاه فاصله داری اما اونقدر بعضی درس ها ملکه ذهنت شده که میشی شاگرد زرنگ کلاس !!!!‌ در حدی که یکی از استادهای اونجا گفت تو با من قبلا درس داشتی واسه همیندرس من رو بلدی !!!! حالا مگه میشه اون وسط بگی که این اولین بار که تو زندگیت از این کلاس ها میری و تازه حداقل تو 3 سال اخیر تو وادی ارشد نفس می کشیدی (پولی آزاد اس...)‌!  

اما بعضی کلاس ها آدم رو یکمی دپسرده می کنه !!! مثلا تو یه کلاسی استاد  از همه پرسید از کدوم دانشگاه اومدی !!!! اونوقت بود که فهمیدم من تنها کسی بودم تو اون کلاس تونستم تو کنکور سراسری موفق بشم و از دانشگاه سراسری فارغ‌التحصیل !!!‌ دیگه خوبشون دانشگاه آزادی بودن !!! غیرانتفاعی و موسسه نمی دونم چی چی  که بماند .. البته قصد توهین ندارم فقط برای من یه کم عجیب و نامانوس بود!  و فهمیدم رقیب های من اصلا اونجا نیستن و احتمالا همه تو خونه هاشون دارن درس می خونن !!!! دست راستشون روی سر بنده !   

با همه این ها به نظرم برای من با این همه فاصله از دوره کارشناسی، کلاس لازم بود . فعلا فقط به خودم فکر می‌کنم  و این که می‌خوام بخوانم !!!!  

برای خیلی ها هنوز امید آزاد وجود داره اما برای من اصلا فکرش هم یک لحظه به ذهنم خطور نمی کنه .....  

امیدوارم بتونم با یه زمانبندی درست و یه کم تلاش بیشتر موفق بشم !

کمک!!!

یکی کاش بود که درس خواندن من رو کنترل می کرد ... یعنی هر روز از من می پرسید درس های امروزت رو خواندی یا نه !!!! تست هات رو زدی یا نه ؟ تونستی با برنامه ات جلو بری یا نه ؟ بعد هم کمکم می کرد که چک  کنم کجا از برنامه ام عقب افتادم ...شدم مثل بچه ها که از زیر کار در میره !!!

به افتخار تکنولوژی!!!!

واقعا این تکنولوژی چقدر به درد می‌خوره ! امروز فلش کارتهایی که موقع خواندن درس هام درست کرده بودم به صورت دیجیتالی در آوردم تا با استفاده از این نرم‌افزار لایتنر سر کار بخونم !!!!! فقط یه کم تایپ و اضافه کردنشون سخته که نتیجه اش به سختی اش می ارزه !!!!!!!!!! برای من یه صرفه جویی در وقت در حد کهکشان هست ! آخه اینجا (سرکارم ) هیچکس نمی دونه که من برای شرکت در آزمون ارشد درس می خونم و اینطوری احتمالا تا آخرش نخواهند فهمید !!!! چون من مجبور نیستم هیچ کتاب و جزوه ای رو بیارم سر کارم ....

تکنولوژی برای کمک به من !

امروز حسابی حس و حال درس خواندن دارم !!!‌ چرا ؟ نمی دونم ...  

راستش یه نرم‌افزار خریدم که جعبه لایتنر رو شبیه سازی می کنه یعنی فلش کارتهای دیجیتالی رو خودش مدیریت می کنه !   

فعلا برای خواندن زبان ازش استفاده می‌کنم ! آخه توی این نرم‌افزار بانک‌های اطلاعاتی مربوط به یک‌سری از کتاب‌های آموزشی زبان معروف مانند ۵۰۴ لغت یا لغات ضروری برای تافل و ... هست . در ضمن خاصیتی که این نرم‌افزار داره این هست که روی یک کامپیوتر می‌تونه  کاربرهای مستقل بسازه و فلش‌کارت‌های مربوط به همون کاربر رو مدیریت کنه ....  

 

یه خاصیت خوب دیگه اش که برای من بخصوص خیلی خوبه امکان ایجاد بانک اطلاعاتی از فلش‌کارت‌های خاص خودت روی آن هست !!!! این برای من که مجبورم ۸ ساعت سر کار باشم خیلی خوبه چون می‌تونم از این ۸ ساعتم استفاده بهینه کنم و فلش‌کارت های دیجیتالی که ساختم رو مرور کنم بدون این که کسی بفهمه من دارم درس می‌خوانم .....  

 

پ.ن: نکته ای که هست تا الان حدود ۱۵۰ تا فلش کارت کاغذی دارم که باید به دیجیتالی تبدیلش کنم !!!! امیدوارم خیلی زمان‌بر نباشه ....  

چرا؟

دیروز داشتم نظرات دوستانم رو توی یکی از وبلاگ های مربوط به آزمون ارشد می خواندم چند تا از دوستانم از من پرسیدن چرا انصراف ؟ چرا هوش ؟ ....  

می خوام بگم هر چند قبلا هم گفته بودم ...  

چرا انصراف ؟ و چرا دانشگاه آزاد نه ؟‌ 

اول که می خوای ارشد بخوانی با چه هدفی هست ؟ 1- اگه درس نخوانی از خودت راضی نمی شی ؟ 2- اگه نخوانی می گن این روزهات لیسانس فایده نداره ؟‌(البته گاهی با ادبیات های کمی تا قسمتی ناخوشایندتر) 3- می خوای باعث افتخار خانواده بشی ؟ .....  

شاید همه این ها باشه و شاید هم دلیلی مشابه همین دلایل وجود داشته باشه ...  

خلاصه اینکه  انرژی صرف می کنی و قبول می شی .... برای من چون مهندسی سخت افزار خونده بودم فکر می کردم بهتره که برای ارشد هم معماری بخوانم نتیجه این که وقتی قبول شدم  با وجود اینکه اصلا به پرداخت شهریه عادت نداشتم رفتم و ثبت نام کردم و گفتم خوب ارشد فرق می کنه ...  

اما نمی دونستم که تو دانشگاه آزاد برای نفس کشیدن هم باید پول بدی ...  

وقتی وارد دانشگاه می شی اگه کارت دانشجویی همراهت باشه یکی وراندازت می کنه اگه نباشه ازت سین جیم می کنه ...  

موقع انتخاب واحد سیستم شبه اتوماتیک هست یعنی بدون داشتن برگه با امضاء مدیرگروه انتخاب واحد الکترونیکی ات ارزش نداره ...  

برای پرداخت شهریه باید حواست باشه که فیش بانکی رو گم نکنن و یا درست ثبت کنن و تا زمان فارغ‌التحصیلی هم همه فیش های بانکی رو نگه داری ....  

برای حذف پزشکی یک ترم درگیری و نمی تونی به موقع انتخاب واحد کنی و مجبوری با کلی استرس آخر ترم انتخاب واحد کنی البته حتما باید استاد ها حضورت رو در کلاس تائید کنن ... این یعنی باید بتونی در مدت کوتاه یا در واقع خیل یکوتاه استادهای اون ترم ات رو و مدیرگروه رو همزمان پیدا کنی و از اون ها امضاء بگیری ...... 

اگه بخوای مرخصی بگیری بیشتر از یک ترم درگیری تازه باید حواست باشه از هر درخواستی که به آموزش تحویل میدی یه 100 تایی کپی بگیری آخه گم شدن نامه ها و ... رواج داره .  تازه بعدش درگیر یه شورایی می شی که نمی دونم چرا اینقدر تاخیر زمانی دارند .....

 

البته تو دانشگاه آزاد برای همه چی با پول راه حل وجود داره ...   

استادهای دانشگاهی که من بودم ( علوم و تحقیقات ) خیلی ها از دانشگاه های سراسری بودن اما متاسفانه نگاهشون به دانشجو ها یه جیب پر از پول بود .... و اصلا مهم نبود هدف از ارشد خواندن چیه ...  

....

   حتی برای انصراف هم باید پول بدی....  

برای اینکه مدرک کارشناسی ات رو بهت بدن باید سفته بذاری ....

حالا دیگه خودتون حساب کنید ....

 

چرا هوش ؟‌ 

حالا تصور کنید که وقتی وارد می شی اون انتظاری رو که از گرایشت داشتی نمی بینی و برات هیچ هیجانی نداره اما ادامه می دی چون می ترسی به هر حال ریسک است و ...  

اما هر چی جلوتر میری بدتر میشه ... حالا دوره ارشد میشه مثل دوره کارشناسی ... فقط می خوانی چون از تغییر می ترسی ... از حرف مردم می ترسی و...  

اما یه جایی شانس میاری توی تحقیقات برای انجام درس سمینار علاقه مندی ات رو پیدا می کنی ... بعد از 2 سال هیجان رو احساس می کنی ... اما می فهمی که کاش مبنای علمی این موضوعات رو خونده بودی ... وقتی یه کم کنکاش می کنی اون ها رو تو یه گرایش دیگه پیدا می کنی ... و بدون اون ها ادامه دادن فایده ای نداره ...  

خوب بهترین تصمیم از نظر خودت چیه ؟‌ 

برای من بهترین تصمیم این بود ... جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفعته ....  

با وجود اینکه این همه هزینه کردم .... اما خوب تجربه بود و تجربه خوبی بود ... خیلی چیزها یاد گرفتم .... هدفم رو پیدا کردم ... و حالا با دید باز برای ارشد درس می خوانم ....   

درس درس درس ...

شروع کردم به درس خوندم اما به شکل لاکپشتی !!!!!‌ اما هنوز امیدوارم ! 154 روز فرصت دارم و می خوام که از این فرصت استفاده کنم ....  

یه چیزی که خیلی امیدوارم می کنه اینه که وقتی درس ها رو می خوانم هنوز یادم هست و برام اسون هستن !!!!‌ 

برنامه ریزی

سلام  

این روزها فعال شدم !   

دیروز با همسر نازنینم رفتیم انقلاب و دوباره (بعد از ۳ سال ) من برای خرید کتاب های آمادگی آزمون کارشناسی ارشد کلی پول دادم !!!!‌

تصمیم گرفتم برنامه درس خوندنم و روند پیشرفت درسی ام رو اینجا بنویسم ! دیدنش به خودم هم انگیزه بیشتر میده !

چند تا نکته هست که شاید بین من و بقیه کنکوری های ارشد 90 فاصله میندازه !

اول اینکه من انشجوی ارشد بودم (دانشگاه ازاد اسلامی) و دیگه نخواستم که اونجا ادامه بدم تو پست های قبلی علتش رو گفتم ...

دوم اینکه کار می کنم و در هیچ شرایطی نمی تونم کارم رو تعطیل کنم !

سوم : با وجود این مساله که خونه و زندگی هم دارم و درگیر مسائل خانوادگی هم هستم یکمی باید  برنامه ریزی دقیق تری داشته باشم !‌

هر جوری حساب می کنم بیشترین زمانی که من می تونم در شبانه روز درس بخونم 5 ساعته ! فکر میکنم اگه همین زمان رو بتونم ثابت نگه دارم هم خیلی خوب هست !  به هر حال برای من که یکبار دانشگاه آزاد رو تجربه کردم و می دونم اونجا چه خبر هست امتحان دوباره اش اشتباه ! همه تلاشم این هست که سراسری قبول بشم !‌ همه تلاشم رو می کنم ....

 

شروع !

 دیروز برای کلاس های آمادگی ارشد ثبت نام کردم .... به دو دلیل شرکت توی این کلاس ها رو ضروری می دونم اول این که از زمان فارغ‌التحصیلی دوره کارشناسی من تا الان 5 سال گذشته و من توی این مدت درگیر درس های کارشناسی ارشد بودم ... دوم این که با توجه به این که سر کار می‌رم حضور سر کلاس ها برای من به عنوان وقت مفید درس خوندن هست و در واقع مانع هدر رفتن وقت محدودم میشه !!!!!!!!!!   

امروز قراره با اقای همسر بریم شمال (خانه پدری ، البته خانه پدری هر دو ) ! قراره که کسی از این تصمیم عجیب من برای درس خواندن مجدد خبردار نشه ! باید برم ببینم از رفرنس هام چند تاشون خونه مامان خانمی هست بردارم بیارمشون ! احتیاج به یه برنامه ریزی منظم و دقیق دارم تا از پس این رقابت نسبتا نفس گیر بر بیام ...  

الان هم باید برم خونه تا وسایلمون رو جمع کنم که وقتی آقای همسر اومد بلافاصله بتونیم راه بیفتیم ! 

 

این روزها برای من هم دعا کنید.

هدف سوم : کارشناسی ارشد !!!!

همونجور که گفتم می خوام دوباره کارشناسی ارشد امتحان بدم همون قضیه خجستگی دلمه !!!!  با توجه به این که کار می کنم ویکمی هم برنامه زندگیم پیچیده است یکمی سخت اما ارزشش رو داره....  واقعا دیگه نمی خوام توی اون دانشگاه آزاد لعنتی درس بخونم .... اما می خوام درس بخونم ... درس خواندن حس خوبی داره و برام مهیجه ... می تونین بگید این دختره دیوونه است ....  

خیلی از درس های کارشناسی دور افتادم واسه همین باید برم کلاس !!!  

همه هم کلاسی های کارشناسی ام که ادامه تحصیل دادن الان دانشجوی دکترا هستن و من ترم آخر ارشد فهمیدم که این گرایشم رو دوست ندارم و عطاش رو به لقاش بخشیدم ....  

فکر کنم فردا برم دانشگاه که انصرافم رو رسما اعلام کنم .... 

 

یه عالمه کار دارم فردا !!!! امیدوارم وقت کم نیارم و به کارهام برسم ...