امروز حالم خوبه ... نه این که چیزی تغییر کرده باشه ...فقط وسط این همه تلاطم مادرم اومده ... بزرگترین ارامش دنیا... دیشب وقتی بغلش کردم آرامشی حس کردم که فقط آغوش مادر و نگاه مادر داره ...
تازه می فهمم عشق یعنی مادر نه کسی دیگر ... حاضرم همه عمرم کنیزیش رو کنم فقط برگردم پیشش ....
حال خوبی دارم خیلی خوب ...
فکر این که برم خونه و مادر بهم سلام کنه ... یه دنیا اشتیاق و هیجان داره ...
8-9 سال پیش دلم می خواست به جای مادر کسی دیگر جواب سلامم رو تو خونه بده اما الان می فهمم فقط مادره که همیشه عاشقانه جوابت رو میده ...
مادری عاشقتم