روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

سردرگمی ...

این روزها خیلی سردرگمم .... نمی دونم می خواام چی کار کنم ... اینقدر کار تو فکرم هست که نممی تونم اون ها رو سرو سامون بدم  ....  

شاید هم هیچی تو سرم نیست ... کی میدونه ...  

خیلی حساس شدم ... تقریبا هیچ کاری انجام نمی دم ... برای خوندن درس هام برنامه ریختن اما انگار دارم دنبال یه محرک میگردم ... به خودم می گم شاید این محرک هیچ وقت نباشه ........  

اما انگار خودم هم گوش نمی دم ...  

حس ادمی رو دارم که داره تو باتلاق فرو میره .... وقتی دست و پا میزنی باا سرعت بیشتری میری پایین اما اگه حرکت نکنی این سرعت خیلی کم میشه ....  

ناراحتم از این که این روزهای خوب جوونی رو همینجوری هدر میدم  ..... اما حتی این ناراحتی هم نمیتونه محرک باشه برام ....  

نظرات 1 + ارسال نظر
یلدا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:30 ب.ظ http://khaterestoon.blogsky.com

چه عجب که اومدی ... فکر کردم دیگه رفتی و نمیای !!!

سلام یلدا جونم
نمی خواستم نیام ... بودم ... وبلاگت هم می خواندم اما یکم دپرس بودم و حس نوشتنم نبود....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد