روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

۲۹ !!!!

29 سال پیش شب یلدا به دنیا اومدم ... البته چه به دنیا اومدنی .... از اونجایی که یه کم زیادی توپل بودم(950/5 کیلو )  و دکتر مامانم هم اعتقادی به سزارین نداشت ... طفلک مامانم تا صبح اول دی ماه درد کشید تا من قدم رنجه کنم و به این دنیا بیام .....  

 

الان هم 29 سال تمام شد ...  

توی این 29 سال یه عالمه تجربه داشتم .... تجربیاتی در حد معجزه  شیرین ، تجربیات تلخ ، شادی ، غم  و....  

 امیدوارم از زمان مونده به آخر این بازی بتونم استفاده کنم ...

نظرات 6 + ارسال نظر
مارال پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ http://www.lakhar.blogfa.com

عزیزم با یه عالمه تاخیر و شرمندگی تولد قشنگت مبارک...الهی صد ساله بشی..چه روز قشنگی هم به دنیا اومدی....
ای جانم یه دخمل تپلی با چشمای کشیده ی رنگی....چه جیگری...به دنیا که اومدی دردای مامانیت همه یادش رفته....
چیلتر شکنم خرابه لامصب ف/ب هم باز نمی کنه....وگرنه حتما زودتر میفهمیدم....بوس بوس

شکلات یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:40 ب.ظ http://mamasho.persianblog.ir

فکر نمی کنی ۹۵۰/۵ یه خورده زیادی زیاده....نه ماه بخورور بخواب تو شکم مادر همینه دیگه.

چه جالب توی طولانی ترین شب سال مامانت چه رنج طولانی ای کشیده

. پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ http://nog.blogsky.com

سلام
امیدوارم هزار سال دیگه عمر کنی و زندگیت لذت کافی رو ببری
با آرزوی موفقیتت

یلدا چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ

نمی خوای بیای و بنویسی دوباره !!!!
کنکور ارشد که تموم شد ...
منتظرم ها ...
دلم تنگ شده

... شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ق.ظ

چقدر نکات شبیه به هم
کامپیوتر
29 سالگی
و شب تولد مشترکمون ... یلدا

[ بدون نام ] شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:46 ق.ظ

اسمم هم یلداست ... اسم تو چی ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد