روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

روزهای تنهایی

این هم یه جور دفتر خاطرات اما از نوع دیجیتالی ؟!

ماجرای فرش من !

دیشب از شمال برگشتیم !  از اونجایی موقع خرید جهیزیه خون مامان خانمی رو توی شیشه کردم و پاهای خودم رو تو یه کفش که من فرش فانتزی می‌خوام ! مامان خانمی هم برام خرید !! (البته ارزون تر از فرش واقعیه !) اما بعد از گذشت ۲ سال که فرستادمش شسته بشه وقتی برگشت فهمیدم که دو سال قبل چه .... !  

نمی دونم کی به این خارجی ها گفته شما می تونیین فرش تولید کنین ! با اجازه تون فرش خارجی و فانتزی بنده از اونجایی که بافته نبوده تار نداشته و پود هاش با چسب!!!!!!!! به یک لایه پارچه آهار داده چسبیده بوده می تونین تصور کنین که بعداز این که از قالیشویی برگشت چه شکلی بوده ! آهار پارچه زیری رفته بوده و چسب ها هم به خاطر آب گرم گلوله گلوله شده و... بدتر از همه که اگه پهنش هم می کردی بعد از یک ساعت زیرش یک کوه از خاکه چسب جمع می شد ... کار به جایی رسید که عصبانی شدم و جمعش کردم و اقای همسر بردش تو انباری ! خونه شد بدون فرش !!! (چون خونه قبلیه کوچیکتر بود همون یک تخته فرش کل خونه رو پر می ‌کرد بعد هم که آمدیم توی این خونه با این که بزرگتر بود فرش دیگه ای نخریدم !)‌ 

این سری که رفتم شمال به اصرار مامان خانمی شیر شدم و رفتم ۲ تخته فرش خریدم اما این دفعه فرش واقعی و البته ایرانی !!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد